در طی روزهای گذشته رسانهها و برخی از مقامات رژیم صهیونیستی از جمله اسرائیل کاتص، وزیر حملونقل، اطلاعات و انرژی اتمی این رژیم، کشورهای عربی را به عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی دعوت کرده و از لزوم تقویت همکاریهای منطقهای میان این رژیم و دولتهای عربی سخن گفته اند. اینکه چرا این موج رسانهای در این برهه زمانی روی میدهد را باید معلول تحولات دیگری از جمله تغییرات در هیئت حاکمه عربستان سعودی دانست.
در واقع تغییرات در لایههای فوقانی هرم قدرت سیاسی در عربستان سعودی اگرچه در سیاست داخلی انتظارات برای ایجاد تغییرات عمده و تحولات نوین در زمینه گشایش فضای سیاسی و اجتماعی را بی پاسخ خواهد گذارد اما به طور حتم روند این خانه تکانی درون سیستمی که از سال 2015 و با مرگ ملک عبدالله به راه افتاده است، منجر به بروز تحولات بیسابقه در عرصه سیاست خارجی و به ویژه سیاست منطقهای سعودیها خواهد گردید. این کشور پس از دههها محافظهگرایی با هدف مصون ماندن از تحولات اجتماعی و سیاسی انقلابی در منطقه، به سمت رویکرد محافظهکاری تهاجی در سیاست منطقهای روی آورد که نخستین نمود آن را میتوان در آغاز تجاوز نظامی به یمن و سپس رقابت با ایران در کانونهای بحران در غرب آسیا از جمله سوریه، عراق، لبنان، افغانستان مشاهده کرد.
در همین راستا عربستان سعودی در طی سالهای اخیر به منظور محدود کردن قدرت و نفوذ ایران در منطقه، به طور آشکار تلاشها برای ایجاد پل ارتباطی میان کشورهای عربی و رژیم صهیونیستی را آغاز کرده است. نخستین بار در تابستان 2015 دیدارهای مقامات عربستانی و صهیونیستی برای نخستین بار به صورت علنی اعلام شد که به صورت دیدار انور عشقی، ژنرال بازنشسته اطلاعات سعودی از تل آویو و سپس دیدارهایی دیگر روی داد. راهبرد حاکمان جدید ریاض از ایجاد کمربند عبری - عربی در منطقه ضد ایران ناکام گذاردن پیشبرد سیاست منطقهای ایران در حمایت از جنبشهای مقاومتگرایانه در مقابل نفوذ غرب به طور عام و تجاوزات رژیم صهیونیستی به حقوق فلسطینیان بهطور خاص میباشد که سبب بسط نفوذ ایران و ایدئولوژی انقلاب اسلامی در میان ملتهای عربی و اسلامی منطقه شده است.
با این وجود ارتقاء مقام محمد بن سلمان، وزیر دفاع جوان سعودی که وی را فرد اول طرحریزی سیاست خارجی نوین عربستان سعودی و از بانیان تجاوز نظامی به یمن و قطع روابط با ایران میدانند، از جانشین ولیعهدی به مقام ولیعهدی به معنای تلاش برای ایجاد انسجام و یکپارچه کردن ساختار سیاستگذاری نظام سعودی با حذف مهرههای رقیب و مخالف است. بروز این تحولات در ساختار قدرت عربستان پس از روی کار آمدن دونالد ترامپ در آمریکا که سیاست مقابله تمامعیار با ایران را در خاورمیانه به منظور حمایت از رژیم صهیونیستی در پیش گرفته است، در واقع چشماندازی از تسهیل و فراهم آوردن شرایط و زمینههای برقراری بلوکبندی جدید منطقهای با ایجاد اتحادی موضوعی میان دولتهای عربی منطقه و تلاویو برای محدودکردن قدرت منطقهای محور مقاومت به رهبری ایران را ترسیم میکند.
اکنون نقش حلقه واسط ایجاد چنین اتحادی را عربستان سعودی برعهده گرفته است. چنین نقشی را پیشتر مصر به رهبری حسنی مبارک ایفا میکرد که گویا با سرنگونی وی در تحولات بیداری اسلامی، غرب خواستار بازیگری سعودیها برای تکمیل این پروسه شده است. اقدام همزمان کشورهای شورای همکاری در قطع روابط با قطر و محاصره آن و سپس قرار دادن پیششرطهایی با محوریت قطع روابط با ایران که پس از سفر دونالد ترامپ به ریاض صورت گرفته، در واقع بخشی دیگر از تکمیل این پازل میباشد. بر این اساس ایالات متحده، رژیم صهیونیستی، دولتهای دیکتاتور عرب منطقه و در راس آنها عربستان سعودی اجماع دارند که نقشآفرینی دوحه در حمایت از خیزشهای عربی با بازیگری اخوان المسلمین، نوعی مزاحمت در روند پروسه صلح خاورمیانه، برای عادی سازی روابط میان دولتهای عربی و رژیم صهیونیستی است.
به همین ترتیب پس از تغییرات در هیئت حاکمه سعودی که نهایتاً میتواند به پادشاهی محمد بن سلمان نیز بیانجامد، میتوان انتظار داشت که بذر امید در روابط رژیم صهیونیستی و عربستان برای تحقق روند همکاری منطقهای به منظور حفظ امنیت ملی این رژیمها و مقابله با آنچه تهدید ایران خوانده میشود با سرعت بیشتری رشد یابد. این همکاری بطور قطع، در راستای اهداف و خواستههای غرب و رژیم صهیونیستی، منطقه را بیش از پیش بی ثبات و بحرانی خواهد ساخت و آسیبهای بیشتری را به کشورها و ملتهای منطقه بویژه ملت مظلوم فلسطین وارد خواهد کرد.
حسین آرمند
لینک مطلب: https://www.ansarpress.com/farsi/7276
تگ ها: